خاطراتی از سردار شهید حاج لطیف راستی فرمانده دلاور گردان تکاوران سپاه مریوان(قسمت اول)

ساخت وبلاگ

خاطراتی از سردار شهید حاج لطیف راستی فرمانده دلاور گردان تکاوران سپاه مریوان

از همرزم شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از ان مومنان ,بزرگ مردانی هستند که به عهد وپیمانی که با خدا بستند کاملا" وفا کردند ,پس برخی بر ان عهد ایستادگی کردند وبرخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و عهد خود را هیچ تغییر ندادند

سوره احزاب ایه 23

{{  او رفت تا خط امام ورهبری در کردستان پر رهرو بماند}}

مقدمه

هرچه فکر کردم نمی دانستم چگونه مقدمه این نوشته را که در وصف شهید بزرگوار مظلوم کردستان لطیف راستی که خود سخنوری قهار و عابدی شب زنده دار بود را شروع کنم ,مانده بودم و فکرمن و قلم عاجز از توصیف صفات برجسته باارزش و ناتوان از احصاء ویژگیهای خاص وزبان الکن از روشن کردن مقام والایش .

دل به دریا دادم و خود را سپردم به رقصیدن قلم روی کاغذ که به یاد اوردم , دل نوشته ای از بزرگواری که چنین سروده بود :

* آنگاه که دنیا را قفسی تنگ یافتی و پرنده وجودت را در آزار اذیت

از خداوند شهادت را طلب کن

  آنگاه که ترنم دعایت مملو از سوز دل گردید و چشمانت در هجران یار مالامال از زلال اشک

از خداوند شهادت را طلب کن

  آنگاه که سراسر وجودت را پاکی فرا گرفت و ذکر سجودت توام با تباکی گردید

از خداوند شهادت را طلب کن

  آنگاه که قلبت از نور الهی انباشته گردید و جانت از نشاط و تعالی معنوی لبریز

از خداوند شهادت را طلب کن

  آنگاه که بقا را در فنا دانستی و مرگ را پلی به سوی خدا

از خداوند شهادت را طلب کن

 

وقتی که چندین مرتبه این متن دل نوشته را خواندم و خاطرات بیست ساله خودم را باشهید بزرگوار لطیف راستی مرور کردم تازه فهمیدم که شهادت او چیزی نبود جزء پاداش خداوند به دعاهای او که در اخر هر خواسته از خداوند شهادت را طلب کرده است.

بله شهادت برازنده شهید راستی بود شاید حدود بیست سال بنده حقیر از نزدیک طوری که ماه ها هم اتاقی بودیم و او را از هرکس دیگری بهتر بشناسم ,ولی باز هم میدانم که شناخت من هم کامل نبوده و نتوانستم اورا انچنان که هست بشناسم و به یاد جمله معروف ((شهیدان را شهیدان می شناسند )) افتادم و به خود امدم ودلیل عدم شناختم را پیدا کردم.

به هرحال بر خودم تکلیف دانستم از سالها با شهید راستی بودنم مطالبی را بنویسم

هرچند خودم میدانم که قلم چون منی در وصف ایشان بسیار ناتوان است ولیاگر نتوان اب دریا را کشید بفدر تشنگی باید چشید لذا سعی خواهم کرد حقایق رفتاری را که در طول مدتی که با ایشان بوده ام را به قلم بکشم و از خداوند می خواهم که جزء حقایق وواقعیتها چیزی را روی کاغذ نیاورم.

ادامه دارد....

استفاده از مطلب با ذکر منبع بلا مانع است فرمانده گردان سوم امام حسین (ع)...
ما را در سایت فرمانده گردان سوم امام حسین (ع) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شاهد litifrasti بازدید : 946 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1391 ساعت: 0:30